محمود صادقی: اصلاح روندهای انتخابات باید به صورت بنیادی اتفاق بیفتد/ تایید صلاحیت های اخیر نشانه کوچکی از امید است

محمود صادقی، دبیرکل انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها، به جماران گفت: خود انتخابات نتیجه فرآیندهای پیشین است و به نوعی نتیجه دموکراسی است و عامل دموکراسی نیست. به تعبیر دیگر، انتخابات آخرین حلقه است و حلقه‌های بعدی باید اصلاح شود. از جمله اینکه سیاست‌های کلی نظام به سمت به رسمیت شناختن تکثر، حق تعیین سرنوشت، حق حاکمیت ملی و فلسفه انتخابات است. فلسفه انتخابات «حاکمیت ملی» است. یعنی اداره امور باید مبتنی بر اراده مردم باشد؛ نه اینکه هر موقع حاکمیت صلاح دید، بر مبنای سیاست‌های مقطعی، یک موقعی درها را باز کنند و یک موقعی درها را ببندند. این حل ریشه‌ای نمی‌کند و اعتماد برانگیز هم نیست.

به گزارش تالشان نیوز ؛ دبیرکل انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها با تأکید بر اینکه فرآیند انتخابات از ابتدا به طور کلی نادرست بوده و شاید این روند نادرست که منجر به نوعی وازدگی و بی اعتنایی مردم شده است، گفت: اصلاح روندها باید به صورت بنیادی اتفاق بیفتد. این مرحله از انتخابات، می‌شود گفت که دقیقه ۸۰ فرآیند انتخابات است؛ اصلاحات بنیادی‌تر اساسا باید از یکی دو سال قبل شروع می‌شد. همین قانون انتخابات یکی از نشانه‌هایی است که به سمت اصلاح نظام انتخاباتی حرکت نکرده‌ایم. در واقع قانون جدید انتخابات به برخی از روندهای غیر قانونی، لباس قانونی پوشانده و توسعه نظارت استصوابی تا پس از انتخابات یکی از آن اقدامات است.

مشروح گفت‌وگوی خبرنگار جماران با محمود صادقی را در ادامه می‌خوانید:

سخنگوی شورای نگهبان اعلام کرد که حدود هزار نفر از کسانی که به ردصلاحیت یا عدم احراز صلاحیت‌شان در مراحل قبل اعتراض داشتند، توسط شورای نگهبان تأیید صلاحیت شده‌اند. به نظر شما این کار شورای نگهبان چه تأثیری می‌تواند در جلب رضایت مردم و افزایش میزان مشارکت آنها در انتخابات داشته باشد؟

از جزئیات این خبر اطلاع نداریم. احتمالا یعنی کسانی که هیأت نظارت استانی صلاحیت آنها را رد کرده، شکایت‌شان توسط هیأت نظارت مرکزی برررسی و تأیید صلاحیت می‌شوند. اگر رویکرد هیأت نظارت نسبت به گذشته اصلاح شده باشد، یعنی رویکرد محدودکننده و سختگیرانه گذشته را اصلاح کرده باشد، می‌تواند علامت مثبتی باشد؛ اگرچه باید منتظر ماند و دید که این تأییدها شامل کدام دسته از افراد می‌شود.

در مجموع علامت مثبتی هست، اما رد صلاحیت هیأت نظارت را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد؛ یکی کسانی که شناخته شده هستند و صلاحیت آنها تأیید نشده و یک دسته هم افرادی هستند که صلاحیت آنها احراز نشده؛ یعنی شناختی نسبت به آنها پیدا نکرده‌اند و صلاحیت آنها احراز نشده است. اگر خروجی این تأییدها بیشتر شامل افرادی شود که رویکرد سیاسی مشخصی دارند و به دلیل رویکرد سیاسی، در مرحله قبل تأیید نشده‌اند. این هم می‌تواند نگاه مثبتی تلقی شود.

فرآیند انتخابات منجر به نوعی وازدگی و بی اعتنایی مردم نسبت به انتخابات شده است

اما مسأله مهمتر این است که اساسا فرآیند انتخابات از ابتدا به طور کلی نادرست بوده و شاید این روند نادرست که منجر به نوعی وازدگی و بی اعتنایی مردم نسبت به انتخابات شده است. در واقع بخش قابل توجهی از عدم استقبال مردم به دلایل خیلی کلی‌تر و اساسی‌تر از مسأله عملکرد شورای نگهبان است. حدود نیمی از افراد رد صلاحیت شده‌اند و خود همین نشان می‌دهد این رویکرد شورای نگهبان چقدر محدودیت ایجاد کرده و به فرض که دو هزار نفر دیگر هم تأیید شوند، مسأله را حل نمی‌کند.

رویگردانی و دلسردی مردم نسبت به شرکت در انتخابات دلایل بنیادی‌ دارد

به هر حال بعید می‌دانم این هم باعث ترقیب مردم به مشارکت بیشتر در انتخابات شود. به دلیل اینکه رویگردانی و دلسردی مردم نسبت به شرکت در انتخابات دلایل بنیادی‌تری دارد و با اصلاح موردی شورای نگهبان هم بعید می‌دانم که تأثیر تعیین کننده‌ای در نگاه مردم داشته باشد. احتمال دارد در شهرستان‌های کوچک، محلات و جاهایی که مردم با نگرش‌های محلی شرکت می‌کنند، تأثیراتی داشته باشد. اما در شهرهای بزرگ که نگاه مردم به مسائل کلان‌تر هست، به نظرم می‌آید که تأثیر تعیین کننده‌ای نداشته باشد. اگرچه باید صبر کرد که اسامی اعلام شود و بعد می‌شود قضاوت درست‌تری داشت.

به طور فردی وقتی برای اصلاح‌طلبان تعیین شده و دلایل خودشان را بیان کرده‌اند

آیا اصلاح‌طلبان تا کنون در خصوص تأیید صلاحیت کاندیداهای خودشان با شورای نگهبان رایزنی داشته‌اند که بعد از تأیید صلاحیت آنها بتوانند لیست بهتری داشته باشند؟

اگر رایزنی خاصی می‌شد، قاعدتا من به عنوان یکی از اعضای جبهه اصلاحات مطلع می‌شدم؛ ولی هیچ گونه اطلاعی ندارم. البته قاعدتا کسانی که اعتراض کرده‌اند، حرف‌های خودشان را مکتوب نوشته‌اند و بعضا هم مطلع هستم که به طور فردی وقتی برای آنها تعیین شده و دلایل خودشان را بیان کرده‌اند. ولی به عنوان جبهه و جناح سیاسی، حداقل من اطلاع ندارم و بعید می‌دانم که چنین رایزنی صورت گرفته باشد.

براندازان و خودبراندازان دو تیغه یک قیچی هستند

نظر شما در خصوص مطلب اخیر آقای دکتر حسن روحانی چیست که گفته است:« من اولین بار است می‌بینم اقلیت حاکم با اکثریت مردم نظر واحد دارند. اقلیت حاکم می‌خواهد انتخابات خلوت باشد کسی نرود پای صندوق، اکثریت مردم هم نمی‌خواهند بروند پای صندوق. عین هم فکر می‌کنند… ضد انقلاب هم می‌خواهد خلوت باشد»؟ یعنی آیا این سه گروه اقلیت حاکم، اکثریت مردم و ضد انقلاب در این موضوع نظر واحد دارند؟

به نظرم حرف درستی است. به تعبیری می‌شود گفت که افراطی‌های هر دو سوی افراط دو تیغه یک قیچی هستند. یعنی کسانی که افراط می‌کنند و فضا را می‌بندند و کسانی که دنبال براندازی هستند عملا دو تیغه یک قیچی هستند و نتیجه عمل‌شان به چالش کشیدن نظام است. محدودیت‌های ایجاد شده توسط دسته اول «خودبراندازی» و دسته دوم هم در فکر «براندازی» هستند.

یعنی به تعبیر دیگری، سخن آقای روحانی این است که براندازان و خودبراندازان دو تیغه یک قیچی هستند؛ که ریشه نظام را نشانه گرفته‌اند. یکی از نمودهای عمل آنها در انتخابات است.

از جمله اصلاحات بنیادی که نیازمند آنها هستیم، «آزادی احزاب»، «آزادی رسانه‌ها» و موارد زیرساختی در بحث مردم‌سالاری است

با توجه به تأیید صلاحیت این هزار نفر، آیا می‌توان امیدوار بود به بهبود روندی که ثبت‌نام کنندگان و رد صلاحیت‌شددگان به آن اعتراض داشتند؟

نشانه کوچکی از امید است. در واقع اصلاح روندها باید به صورت بنیادی اتفاق بیفتد. این مرحله از انتخابات، می‌شود گفت که دقیقه ۸۰ فرآیند انتخابات است؛ اصلاحات بنیادی‌تر اساسا باید از یکی دو سال قبل شروع می‌شد. همین قانون انتخابات یکی از نشانه‌هایی است که به سمت اصلاح نظام انتخاباتی حرکت نکرده‌ایم. در واقع قانون جدید انتخابات به برخی از روندهای غیر قانونی، لباس قانونی پوشانده و توسعه نظارت استصوابی تا پس از انتخابات یکی از آن اقدامات است. از جمله اصلاحات بنیادی که نیازمند آنها هستیم، «آزادی احزاب»، «آزادی رسانه‌ها» و موارد زیرساختی در بحث مردم‌سالاری است.

خود انتخابات نتیجه فرآیندهای پیشین است و به نوعی نتیجه دموکراسی است و عامل دموکراسی نیست. به تعبیر دیگر، انتخابات آخرین حلقه است و حلقه‌های بعدی باید اصلاح شود. از جمله اینکه سیاست‌های کلی نظام به سمت به رسمیت شناختن تکثر، حق تعیین سرنوشت، حق حاکمیت ملی و فلسفه انتخابات است. فلسفه انتخابات «حاکمیت ملی» است. یعنی اداره امور باید مبتنی بر اراده مردم باشد؛ نه اینکه هر موقع حاکمیت صلاح دید، بر مبنای سیاست‌های مقطعی، یک موقعی درها را باز کنند و یک موقعی درها را ببندند. این حل ریشه‌ای نمی‌کند و اعتماد برانگیز هم نیست.

باید راهکارهای بنیادین برای درمان دردهای کشور اندیشیده شود

یعنی جامعه هدف، که مردم و احزاب هستند، بیشتر برداشت‌شان این است که می‌خواهند یک بازی یا نمایشی از انتخابات را راه بیاندازند و چون بر اساس نظرسنجی‌های زیاد متوجه شده‌اند که مردم در انتخابات شرکت نمی‌کنند یا کم شرکت می‌کنند، می‌خواهند به صورت مقطعی راه حلی را انتخاب و تعقیب کنند. به نظرم جامعه ما از این حالت تسکینی و مسکن عبور کرده و دیگر با مسکن مشکل جامعه حل نمی‌شود و باید راهکارهای بنیادین برای درمان دردهای کشور اندیشیده شود.

یکی از سوال مهمی که مردم به آن توجه دارند، این است که اساسا نهادهای انتخابی اثرگذار نیستند. حتی اگر شما انتخابات نسبتا آزادی هم برگزار کنید، مردم با تجربه زیسته خودشان در ادوار مختلف دیده‌اند که منتخبان آنها وقتی به قدرت هم می‌رسند، نمی‌توانند خواسته‌های مردم را نمایندگی و مطالبات مردم را پیگیری کنند. به نظر من اینها باید حل شود تا اعتماد جامعه برانگیخته شود.