محسن میردامادی: تکیه گاه نظام از مردم به نظامی ها شیفت پیدا کرد/در خصوص بحث حجاب تفسیر امنیتی صورت گرفت

به گزارش تالشان نیوز ، محسن میردامادی فعال سیاسی اصلا طلب در گفت و گو با سالنامه روزنامه اعتماد گفت:

باید بدانیم، بخشی از رخدادهایی که در کشورمان از سال ۵۷ تا به امروز به وقوع پیوسته‌اند، مربوط به ذات انقلاب‌ها است، این نظری پذیرفته شده در مورد انقلاب‌هاست؛ اغلب انقلاب‌ها در تخریب و سرنگونی آنچه «نمی‌خواهند» موفق هستند اما در ساختن چیزی که «می‌خواهند»، ناموفقند.

اساسا در بسیاری از موارد انقلاب‌ها نمی‌دانند چه می‌خواهند ولی می‌دانند که چه نمی‌خواهند. کما اینکه در انقلاب سال ۵۷ایرانیان هم آنچه که مردم می‌خواستند چندان روشن نبود. اگرچه آنچه را نمی‌خواستند روشن بود و بر روی آن توافق وجود داشت.

به‌طور کلی در آن زمان، کلیتی با عنوان جمهوری اسلامی مطرح شده بود با دامنه وسیعی از ابهامات بدون پاسخ. نهایتا هم بسیاری از مواردی که در باب جمهوری اسلامی مطرح و برای اجرای آن، وعده‌های فراوانی داده شده بود، محقق نشدند. بخشی از این وضعیت، همانطور که عنوان شد به ذات انقلاب‌ها بازمی‌گردد. تجربیات بشری حاکی از آن است که اساسا انقلاب روش مطلوبی برای تغییر و تحول در جامعه نیست، البته در مواردی اجتناب‌ناپذیر است.

نسلی که انقلاب می‌کنند، گمان می‌کنند پس از کنار زدن ساختار‌سیاسی نامطلوبی که مقابل آنهاست به آرمان شهری می‌رسند که نه تنها خودشان به همه مطالبات و خواسته‌هایشان می‌رسند، بلکه می‌توانند جهان را نیز تغییر داده و ارزش‌های تازه‌ای را در سطح کره خاکی حاکم کنند. اینها البته تصوراتی است که سنجیده و عاقلانه نیست، اما در انقلاب‌ها به وجود می‌آیند و در انقلاب ایران هم تجربه شده است.

اما نظام‌های برآمده از انقلاب‌ها می‌توانند با گذشت مدتی از پیروزی انقلاب با واقعیت‌های عریان مواجه شوند، خودشان را با واقعیت‌ها وفق دهند و متوجه شوند که بسیاری از آرمان‌ها و خواسته‌ها، اساسا قابلیت تحقق ندارند. در جامعه پس از انقلاب اسلامی ایران هم این روند با فراز و نشیب‌هایی که پیدا کرد در مسیر صحیح خود قرار نگرفت. در دهه‌های پس از انقلاب دو شیفت (تغییر ساختار) در کشور شکل گرفت که بر بسیاری رخدادهای آینده اثرگذار شدند.

یکی از این «شیفت‌ها» در حوزه نظری نمایان شد، در واقع تفکری که اعتقادی به رای مردم نداشت و رای مردم را فاقد اصالت دانسته، نقش تزیینی برای آن قائل بود و در دوران انقلاب کاملا در حاشیه قرار داشت، به تدریج جایگاه رفیعی پیدا کرد، تقویت شد و پس از مدتی به تفکر قالب در نظام جمهوری اسلامی بدل شد.

از بد حادثه تفکری که رای مردم را تزیینی دانسته و آن را بی‌اهمیت می‌دانست به تفکر غالب عرصه مدیریتی و سیاست‌گذاری کشور بدل شد. در ادامه این تغییرات که در دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ رخ داد، شیفت دیگری هم‌ شکل گرفت که متاثر از دیدگاه نظری تشریح شده هم بود. این تغییر بزرگ و بنیادین که بر اساس آن تکیه‌گاه مردمی نظام به سمت قدرت نظامی و امنیتی شیفت پیدا کرد. این در حالی است که در یک نظام مردمی، همواره تکیه‌گاه اصلی نظام باید مردم باشند، اما در یک دوره نه چندان کوتاه، تغییراتی معکوس در جامعه ایرانی رخ داد و بجای اینکه زمامداران تابع اراده مردم باشند، ماجرا معکوس شد. این روند تا حد زیادی پس از دوران اصلاحات و دوران ریاست‌جمهوری سید محمد خاتمی و مجلس ششم اتفاق افتاد.

با عبور از این دوران و با تغییراتی که عرض کردم، مسیر، نگاه‌ها و دیدگاه‌ها تغییر کرد و نگاه امنیتی بر همه شؤون دیگر، غلبه پیدا کرد. نه فقط در حوزه‌های امنیتی یا سیاسی، بلکه در همه حوزه‌های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و…نگاه امنیتی غلبه پیدا کرد‌.

واژه‌ای ذیل عنوان «دانشجویان ستاره‌دار» در این فضا شکل گرفت و در نهایت اخیرا هم اخباری منتشر شد که دانشجویانی که در آزمون‌های علمی دانشگاه‌ها پذیرفته شده‌اند و دارای صلاحیت‌های لازم هستند به دلایل امنیتی حق ادامه تحصیل ندارند. یا در مورد اساتید دانشگاه و به کار‌گیری اساتید دانشگاهی، سینماگران، فعالان حوزه تئاتر و از همه مهم‌تر، بحث رسانه‌ها، شاهد غلبه یک چنین نگاه امنیتی هستیم.

کار به آنجا رسید که در خصوص بحث حجاب خانم‌ها هم تفسیر امنیتی صورت گرفت. در زمینه اقتصاد، سیاست داخلی و خارجی هم شاهد این نگاه هستیم.

کاملا واضح است که جنبش زن، زندگی، آزادی که پس از فوت مهسا امینی ظاهر شد موجد اعتراضات اخیر نبود، بلکه جرقه‌ای به انبار باروت مطالبات فروخورده بود که خود را پیدا و جنبش تازه‌ای ایجاد کرد. در این میان، هیچ اتفاقی رخ نداده که‌ مبتنی بر آن بگوییم نارضایتی‌ها برطرف شده است.