گزارش یک قتل

آیا مرگ برندها طبیعی است؟

«داروگر» در خبرها مرد و دوباره زنده شد. روزنامه‌ها یک روز از حال بد و روزگار ناخوش‌اش گفتند و روزی دیگر تکذیب کردند و از تداوم فعالیت‌هایش نوشتند. این تصویر امروز کسب‌وکارهای ایرانی است که دست بر قضا مورد تهاجم همزمان چند نیروی ویرانگر قرار گرفته‌اند. آن‌کس که سال‌ها تلاش کرده و کسب‌وکاری برای خود ایجاد کرده، این روزها شاهد مرگ آن است.

یادداشت : حسن توکلی/ تحلیلگر اقتصاد

تالشان نیوز : «داروگر» در خبرها مرد و دوباره زنده شد. روزنامه‌ها یک روز از حال بد و روزگار ناخوش‌اش گفتند و روزی دیگر تکذیب کردند و از تداوم فعالیت‌هایش نوشتند.

این نخستین‌بار نیست که برندی در رسانه‌ها می‌میرد و با تنفس مصنوعی دولت‌ها زنده می‌شود اما چه زنده‌شدنی؟ در سال‌های گذشته اخبار مشابهی درباره برندهای نام‌آشنا خوانده‌ایم.

روزی مراسم ختم «ارج» برگزار شده و روزی دیگر برای «کفش ملی» مراسم ترحیم گرفته‌اند. روزی آگهی درگذشت «آزمایش» در روزنامه‌ها منتشر شده و روز بعد خبر مرگ «پارس‌الکتریک» را شنیده‌ایم. واکنش برخی افراد به این خبرها، تاسف است و از اینکه یک برند معروف می‌میرد احساس ناراحتی می‌کنند.

اما برخی هم مرگ برندها را طبیعی می‌دانند و معتقدند با کنار رفتن یک برند زیان‌ده و غیرقابل اصلاح، از اتلاف منابع جلوگیری می‌شود و جا برای برندهای جوان‌تر باز می‌شود.

برخی از تحلیلگران ریشه اصلی گرفتاری بنگاه‌هایی نظیر داروگر را در مصادره‌های ابتدای انقلاب می‌دانند و معتقدند اگر از مشکلات زیادی که گریبان بنگاه‌های معروفی مانند ارج، آزمایش، پارس‌الکتریک، کفش ملی و داروگر را گرفت، مخرج مشترک بگیریم، می‌بینیم اغلب آنها در مصادره و سلب مالکیت اشتراک دارند.

اما اقتصاددانان معتقدند سیاست‌هایی که به انزوای ایران منجر شد و تحریم‌ها را تشدید کرد در کنار سیاستگذاری‌های غلط سال‌های گذشته، ضربه‌های کاری‌تری از مصادره و سلب مالکیت به بنگاه‌ها وارد آورده و آنها را به خاک سیاه نشانده است.

به‌طور مثال سرکوب نرخ ارز و سرکوب قیمت‌ها در عصر پهلوی که پس از انقلاب نیز با شدت بیشتری ادامه پیدا کرد، یکی از دلایل ریشه‌ای تضعیف و مرگ بنگاه‌های ایرانی بوده است. از سوی دیگر سیاست‌های تهاجمی سال‌های گذشته که به انزوا و تحریم ایران منجر شده، یکی دیگر از ابرچالش‌هایی است که بنگاه‌ها را به زانو درآورده است.

همچنین دولت‌ها که خود مسبب تورم هستند، تحت لوای مبارزه با فساد و مبارزه با گرانی به سرکوب قیمت‌ها می‌پردازند که این اقدام نیز موجب زیان بنگاه و کاهش انگیزه سرمایه‌گذاری و در نتیجه کاهش تولید می‌شود.

به هر حال این روزها بنگاه‌های ایرانی دردهای مشترک بسیاری دارند. در معرض انواع ریسک‌های سیستماتیک و غیرسیستماتیک قرار گرفته‌اند، بی‌ثباتی در کشور آزارشان می‌دهد، نااطمینانی و عدم‌قطعیت چشم‌انداز فعالیتشان را تیره و تار کرده، فضای غیررقابتی و انحصار راه تنفسشان را بسته و نامساعد بودن فضای کسب‌وکار تداوم حیاتشان را به خطر انداخته است.

هیچ کارآفرینی قادر به پیش‌بینی آینده کوتاه‌مدت نیست و هیچ فعال اقتصادی نمی‌تواند خودش و کسب‌وکارش را با سیاست‌هایی که مدام تغییر می‌کند، وفق دهد.


در اثر ناامن شدن محیط اقتصاد کلان و تعمیق بی‌ثباتی در اقتصاد، انگیزه سوداگری در بازارها تشدید شده که نتیجه‌اش کاهش انگیزه برای سرمایه‌گذاری بلندمدت است.

در حال حاضر حاشیه سود تولید به شدت پایین آمده و در مقابل بر جذابیت سوداگری و واسطه‌گری افزوده شده در نتیجه انگیزه سرمایه‌گذاری در تولید از بین رفته است.

اما موضوع فقط این نیست؛ اگر چاره‌ای اندیشیده نشود، روزهای بدتری پیش رو خواهیم داشت و شاهد خاموش شدن چراغ خیلی از کسب‌وکارها خواهیم بود.

در حال حاضر بسیاری از کارخانه‌ها زیر فشار تحریم و رکود، در حال مرگ هستند. خیلی از کارگاه‌های کوچک و بزرگ سنتی به دلیل تغییر شرایط دارند جان می‌کنند. باغ‌های قدیمی به خاطر کم‌آبی خشک می‌شوند، کارخانه‌ها به خاطر تحریم و رکود به محاق تعلیق می‌روند.

تصور حال افرادی که این روزها شاهد مرگ کسب‌وکارشان هستند خیلی دردآور است. تصور کن مقابل چشمانت باغ سیب‌ات خشک شود، بازار ۴۰ساله پسته‌ات از دست برود، کارخانه‌ات به تصرف بانک درآید و کارگاه قالی‌بافی‌ات به دست بسازوبفروش‌ها بیفتد.

این تصویر امروز کسب‌وکارهای ایرانی است که دست بر قضا مورد تهاجم همزمان چند نیروی ویرانگر قرار گرفته‌اند. آن‌کس که سال‌ها تلاش کرده و کسب‌وکاری برای خود ایجاد کرده، این روزها شاهد مرگ آن است.

تصور عمومی این است که کارآفرینان به دلیل خروج ارز یا افزایش قیمت زمین و امکان فروش آن، ذی‌نفعان اصلی بد بودن وضع موجود هستند اما این یک واقعیت است که اگر چشم‌انداز سیاسی و اقتصادی قابل قبول باشد، هیچ‌کس دوست ندارد کسب‌وکارش را به خاک بسپارد.

اینکه اقتصاددانان، سرمنشأ همه ناپاکی‌ها را در سیاستگذاری می‌بینند، سخن درستی است چون با سیاستگذاری درست می‌شود کاری کرد که نفع افراد بد در انجام کار درست باشد، نه مثل امروز که حتی افراد هم خوب ناچارند برای بقا خلاف و خطا کنند. / تجارت فردا