یادداشتی از شایان عابدی

شالیکاران و کیوی‌کاران، این فراموش شدگان، این مبتلایان به فاجعه‌‌ که مشغول زیستن‌ در لبه‌ی پرتگاه‌اند

تالشان نیوز : شالیکاران و کیوی‌کاران، این فراموش شدگان، این مبتلایان به فاجعه‌‌ که مشغول زیستن‌ در لبه‌ی پرتگاه‌اند، صلیب سنگین مصائبشان را خود به تنهایی بر دوش می‌کشند و لب‌دوخته، چاقوهایی که دولت از استخوانشان گذر می‌دهد را نظاره می‌کنند. دولتی که خودش، خودش را حامی محرومان صدا می‌زند، چنان بلایی بر سر محرومان آوار کرده و چنان داغی بر رویاهای بی‌رمق این مردم نهاده که نئولیبرال‌های آن سوی جهان نیز از این همه شقاوت انگشت به دهان مانده‌اند.

حال اگر کسی نسبت به شومی نیت‌ها و دروغ‌های در حال انتشار اخطار دهد، دیگر از تعارف و تهمت و تهدید خبری نیست، که شهر صدا مُرده‌‌تر است و سایه‌زده‌تر و مخوف‌تر و تاریک‌تر، که دست‌بندها به رقص‌اند و مسلخ‌ها بیدارتر.

اگرچه نان و آرد هم به یغما رفته و لحظه‌های دردآلودِ در محاصره‌ی مرگِ این مردم، در صف نانوایی‌ها به زیر گرمای طاقت‌فرسا دارد آب می‌رود، اما گویا حرام ِ شرعی‌ست اگر بپرسیم: دولت کجا قدمی در راستای رفاه حال محرومان برداشته؟ لابد محروم و مستضعف نیز معنای دیگری پیدا کرده و حضرات جامه‌ی تازه‌ای به تن این واژه‌‌ها دوخته‌اند

اگر به ساحت کبریایی‌شان بر نمی‌خورد بپرسیم، برنامه‌ی حمایتی دولت از شالیکاران و کیوی‌کاران چیست؟

جز حرف و ادعاهای واهی آیا چیز دیگری در چنته دارند؟

مضحک آن‌که جناب رییس جهاد کشاورزی گیلان گویی پس از مکاشفه‌ای طولانی، به حقیقتی تازه رسیده‌اند و در نصیحتی ملوکانه خطاب به کشاورزان فرموده‌اند:《کشاورزان پیش از ساعت ۹ صبح اقدام نکنند و به علت شبنم صبحگاهی بهترین زمان برداشت از ساعت ۱۰ صبح به بعد است.》ازکرامات شیخ ما چه عجب، پنجه را بازکرد و گفت وجب! سمعاً و طاعهً جنابِ شیخ! چه کشف مهمی. وقتی ریشه زخم‌دار است، شما آسوده به ریش ما بخند.

در ادامه‌ی صحبت‌های گوهربار خود افاضه کرده‌اند که ۵۰ هزار هکتار از شالیزار‌های گیلان برداشت شده است‌. اما حضرتش نفرموده‌ چگونه برداشت شده‌است؟ نقش جهاد کشاورزی گیلان و تالش در این میان چه بوده؟ جهاد کشاورزی جز آرزوی موفقیت برای کشاورزان، چه نقش حمایتی‌ای ایفا کرده است؟ آیا جناب استاد، می‌تواند ثابت کند که بود و نبود جهاد کشاورزی، تفاوتی در وضعیت کشاورز ایجاد می‌کند؟ یا جهاد فقط اداره‌ای‌ست که باید درش باز باشد تا بودجه‌ای سمت شکم عده‌ای سرازیر شود.

باخبرند که برنج به چه صورت و با چه مشقتی کشت شده است؟
برای مهارِ دلالان افسارگسیخته برنامه‌ای دارند؟

از رؤسای جهاد کشاورزی گیلان و تالش باید پرسید آخرین باری که شالیزار را، کشت و برداشت برنج را از نزدیک دیده‌اند کی بوده؟ آیا باخبرند که کشاورزان هنوز به شکل قرون وسطایی مشغول لایه‌روبی نهرهای کشاورزی‌اند؟

این جماعت مصائب کشاورز را، لایه‌روبی سنتی نهرهای کشاورزی را، له شدن کشاورز زیر بار سنگین هزینه‌های سرسام آور سموم و کودهای شیمیایی را، پیش فروش شدن محصولش را، از دور به تماشا می‌ایستند و بعد از لمباندن با کیفیت‌ترین برنج گیلان، می‌گویند: به سلامتی، تا الان چند درصد برداشت 《داشتیم》. زهی شرم! زهی وقاحت! که طوری افعال را جمع می‌بندند که گویی سهمی در تولید داشته‌اند و شریک بغض و درد کشاورز بوده‌اند.

در بی‌خبری و خواب‌زدگی همین مسئولان، شالی‌ها چون کودکی نوپا، با شب‌بیداری‌ها و ضجه‌های کشاورزان رشد داده می‌شوند، و به مشقتی مضاعف، در گرم‌ترین و شرجی‌ترین و طاقت‌سوزترین روزهای سال دِرو می‌شوند تا جناب رییس، زیر باد کولر، دوباره بعد از لمباندن برنج خوش عطر و طعم گیلانی، از دلاوری‌های نکرده‌اش سخنرانی ول کند.

گویا کارکرد جهاد کشاورزی گیلان و تالش، تنها در ارائه‌ی همین گزارشات خلاصه می‌شود. اینان با بی‌عملی تمام، بازار را تسلیم دلال‌ها کرده‌اند و کشاورز را خاکسترنشین کرده‌اند و کشاورزی را در سراشیبی ویرانی و تباهی قرار داده‌اند.

ادامه‌ی این روند است که آینده‌ی گیلان را رو به تباهی سقوط داده‌ است که نسل کنونی، حاضر به تکرار تجربه‌های مشقت‌بارِ پدرانش نیست و همین است که فروش و تاراج حاصلخیز‌ترین زمین‌های ایران، سیری صعودی را طی می‌کند و جای برنج، ویلا سبز می‌شود.

شایان عابدی