نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
به تالشان نیوز / یادداشت از شایان عابدی پور : این روزها، این روزها که دیوارها را دارند میرویانند. این روزها که آسمان را نیز دارند پرده میکشند.این روزها که دولت و مجلس انقلابی انواع مختلفی از صیانتها را میخواهند زورچپانِ زندگیمان کنند،هوا لبریز از هراس شده است وخوابهایمان سرشار از کابوس.
و از آنجا که اینان خود برچسب انقلابیگری را بر پیشانی خود چسباندهاند و هرزهعلفها را، قلمشکنان و مزدوران را، از هرزآبها تغذیه میدهند، هر اعتراض و انتقادی را هم حرامِ شرعی قلمداد میکنند و راه سنگها را سمت دهان، باز میگذارند.
همین دولت، همین دولتِ انقلابی که در حرف کهکشانها را به معراج میرفت. معجزه را شعار میداد. میچرخید. میرقصید. فریاد میزد که به اشارهای حبابها را در هم خواهد شکست و به بِشکنی، قیمت لبنیات تا قیمت خودرو را کاهش میدهد.
همین دولت، همین دولت که شببیداری میکشید و شبانه رای اعتماد برای وزرایش میقاپید و کلید وزارتخانهها را هم شبانه تحویل میگرفت، اما به وقت رسیدگی به مطالبات کارگران شفارود، انقلابی! عمل نکرد
و خود را به خواب زد و خوابش را آنقدر کش داد تا چاقوی درد از میان استخوانهای کارگران شفارود گذر کردکارگرانی که سالهاست مدار رنج را پرسه میزنند. همین دولت، همین دولت که شورِ انقلابیگری آن هم در حرف_ جای هر گونه شعور و عقلانیتی را در آن گرفته است، ضرغامیاشوزیر میراث فرهنگیاش که باید بیشتر از هرکسی دغدغهی اماکن فرهنگی و باستانی را داشته باشد، افاضه کرد؛
بایستی یک مقدار انقباض قوانین حریمها را بردارد و انبساطی کند تا شرایط لازم جهت تسهیل کشاورزی در اطراف تخت جمشید فراهم شود. که چه؟ که همان اندک بقایای به جا مانده از آن اثر باستانی هم به یغما برود.
وزیر کارش پیشتر اعلام کرده بود باید روند تغییر کاربری زمینها را سرعت بخشید. که چه؟ که کشاورزی رو به تباهی خیز بردارد و گیلان و تالش با سرعت بیشتری به《تهران محله》و《 اصفهان محله 》تبدیل شود.
این جماعت که عدم دانش و عدم عاقبت اندیشیشان را پسِ پشت شعارهای انقلابی پنهان کردهاند با حاشیهی امنی که برای خود ساختهاند، با هالهی مقدسی که دور خود پیچیدهاند، با تابلوهای ورود ممنوعی که در حریم خود چیدهاند، این خاک را در پرتگاه سقوطی بیبازگشت قرار میدهند.
و وجدانهای آگاه و هشیار و مستقل اگر فریاد اعتراض را، تابلوهای هشدار را بلند نکنند، دیر یا زود رگ جامعه به زور باتون و تیغ و سرب و… به زیر خشنترین جراحیهای اقتصادی شکافته میشود.
و خون فواره میزند و دهانها سنگسار میشوند که مرتکب انتقاد، که مرتکب اعتراض، که مرتکب این فعلهای حرام شدهاند.و در شرایطی این چنین اسفناک، در این کشاکش غمناک، بر زمینی که دارد بایر میشود، به زیر آسمانی که دارد دریغ میشود، با تماشای وضعیت کشاورزان و باغداران مشخص میشود که دولت در موقعیتهای اضطراری خوابش میگیرد
و در غیاب حضورش، دلالان در سطح شهر و روستا جولان میدهند و برای غارت دسترنج باغداران و کشاورزان دندان تیز میکنندو بُزاقشان از بیقانونی و عدم وجود هرگونه برنامهی حمایتی و نظارتی از جانب دولت به ترشح میافتد تا محصولات کشاورزان و باغداران_ که زانوهایشان زیر بار بدهی در حال خم شدن است_ به هزار ترفند به نیش کشیده شود.
و شالیکاران و کیویکاران و … که با تحمل هزینههای سرسام آور، با تحلیل جسم و جان و مالشان برداشت محصول را انتظار میکشند_ که تازه نیمی از درآمد حاصل از آن را نیز باید در جیب پزشکان بریزند_ ملعبهی دست دلالان اتوکشیدهای میشوند
که نقشی در تولید نداشتهاند و فقط موقعیت مناسب را بو کشیدهاند، تا زحمتکشان را در چنان مخمصهای قرار دهند که راهی جز حراج کردن محصولاتشان نداشته باشند.
و دولت و نهادهای نظارتی که روزانه چند وعده شعارِ تولید و حمایت از کشاورز و …را غرغره میکنند، اگر به ضجهی شالیکاران و کیویکاران از خواب بپرندتازه اگر بپرند از مهلکه دور میمانند تا به روالِ همیشه پس از خارج شدن محصول از دست تولیدکنندهها، پس از تماشای تکهتکه شدن کیویکار و شالیکار و … به میدان بیایند و قول رسیدگی در سالهای بعد را بدهند.
گرچه انفعال مسئولان مربوطه اتفاق تازه و رخداد بی سابقهای نیست، و نهادهای دولتی سالیان درازیست که حتی در حد حداقل کمکهایی از قبیل لایهروبی نهرهای کشاورزی و یا پرداخت کمکهزینه جهت خرید کودهای کشاورزی به باغداران و… خدمات رسانی نکردهاند.اما این حد از شعارزدگی و خیال بافی، آن هم در اوج بی عملی رنگ و بوی دیگری دارد.
برچیده شدن بساط انتقاد از عملکرد مسئولان شهرستانی و استانی و کشوری، و شعبده بازی و دغلکاری در انعکاس اخبار نیز شیوهی رندانهایست که پادوصفتان دارند آن را خوب پیش میبرند تا وضع را عادی جلوه دهند.
حضرات خیال کردهاند با بستن چشم خود میتوانند غیب شوند. همین است که خودشانرا به ندیدن میزنند و سکوت میکنند و به سکوت فرا میخوانند. حال آنکه فاجعه به هزار زبان در سخن است.
در انتها بایستی به تاکید گفت که نقد یکجریان به معنای تایید جریان مقابلش نیست و انتقاد از شرایط کنونی هرگز و هرگز به معنای تایید عملکرد مفتضحانهی گذشتگان_ در ابعاد شهرستانی و استانی و کشوری_نبوده و نیست و نخواهد بود. که درد در این خاک ریشههای عمیقتری دارد.شایان عابدی