ایران و همسایگانش؛ چرا در منطقه تنها مانده‌ایم؟

ایران می‌تواند همچنان بازیگری مهم در خاورمیانه باشد؛ اما نه با دیوار، بلکه با پل

از انقلاب ۱۳۵۷ به بعد، ایران سیاست خارجی خود را بر پایه‌ی ترکیبی از آرمان‌گرایی انقلابی و استقلال‌طلبی قرار داد. این رویکرد، هرچند در دهه‌های آغازین، نوعی خودباوری ملی ایجاد کرد، اما در گذر زمان با تحولات جهانی و منطقه‌ای هماهنگ نشد.

تالشان نیوز یادداشتی از دکتر وحید فرحی دیگه سرا : در جغرافیای پرآشوب خاورمیانه، ایران کشوری است که از نظر تاریخی، فرهنگی و تمدنی، یکی از ریشه‌دارترین بازیگران منطقه به‌شمار می‌رود. اما paradox (تناقض) بزرگی در سیاست خارجی کشور ما وجود دارد: هرچند ایران قدرتی منطقه‌ای است، اما در عمل، اغلب در انزوا و بی‌اعتمادی میان همسایگان خود قرار دارد. پرسش بنیادین این است که چرا چنین کشوری، با چنین پشتوانه‌ای از فرهنگ و تمدن، در منطقه‌ی پیرامونش تا این حد تنها به‌نظر می‌رسد؟

۱. تاریخِ بی‌اعتمادی

یکی از ریشه‌های این تنهایی را باید در تاریخ روابط ایران با همسایگانش جست‌وجو کرد. تجربه‌ی چند قرن فشار از سوی امپراتوری‌های همسایه — از روسیه تزاری تا عثمانی و سپس نفوذ بریتانیا در جنوب — موجب شد که ذهنیت سیاسی ایران با نوعی بی‌اعتمادی تاریخی نسبت به دیگران شکل بگیرد.
این نگاه، هرچند در مقاطعی دفاعی و عقلانی بود، اما به‌تدریج در سیاست خارجی ما به نوعی «محافظه‌کاری شدید و بدبینی ساختاری» بدل شد. در مقابل، بسیاری از کشورهای عربی حوزه‌ی خلیج فارس و آسیای مرکزی به‌تدریج شبکه‌های سیاسی و اقتصادی خود را گسترش دادند و از ایران فاصله گرفتند.

۲. ایدئولوژی و واقع‌گرایی

از انقلاب ۱۳۵۷ به بعد، ایران سیاست خارجی خود را بر پایه‌ی ترکیبی از آرمان‌گرایی انقلابی و استقلال‌طلبی قرار داد. این رویکرد، هرچند در دهه‌های آغازین، نوعی خودباوری ملی ایجاد کرد، اما در گذر زمان با تحولات جهانی و منطقه‌ای هماهنگ نشد.
در حالی‌که کشورهای منطقه، به‌ویژه امارات، عربستان و ترکیه، بر محور «دیپلماسی اقتصادی» و «قدرت نرم» حرکت کردند، ایران همچنان درگیر تعریف هویتی خود میان «انقلاب» و «منافع ملی» ماند. نتیجه این شد که نه‌تنها با غرب بلکه با شرق و همسایگان نیز روابطی پر از سوء‌تفاهم داشت.

۳. سیاست همسایگی یا فرصت ازدست‌رفته

ایران با ۱۵ کشور همسایه است؛ آماری بی‌نظیر در منطقه. اما این ظرفیت بزرگ، به‌جای آنکه به فرصت بدل شود، اغلب به چالشی مزمن تبدیل شده است. سیاست خارجی ایران در دوره‌های مختلف، فاقد تداوم و انسجام بوده است. از افغانستان تا آذربایجان، از عراق تا پاکستان، ایران در بیشتر موارد «واکنش‌گر» بوده است، نه «ابتکارگر».
در مقابل، کشورهایی مانند ترکیه یا قطر با سیاست‌های نرم و اقتصادی، جای خالی ایران را در بازارها و ائتلاف‌های منطقه‌ای پر کرده‌اند.

۴. راه بازگشت از انزوا

با این‌حال، راهِ بازگشت وجود دارد. تجربه‌ی اخیر گفت‌وگوهای تهران–ریاض و بازگشایی سفارت‌ها نشان داد که ایران، در صورت اتخاذ رویکردی عمل‌گرایانه و متوازن، می‌تواند بار دیگر به مرکز تعاملات منطقه‌ای بازگردد.
احیای روابط با همسایگان، نیازمند تغییر گفتمان از «مقاومت» صرف به «مقاومت هوشمندانه» است — مقاومتی که هدف آن حفظ منافع ملی و رفاه مردم باشد، نه صرفاً موضع‌گیری سیاسی.
تعامل پایدار با همسایگان، نه نشانه ضعف، بلکه نشانه بلوغ دیپلماسی است؛ دیپلماسی‌ای که بداند «دوستی پایدار، امنیت پایدار می‌آورد».

۵. نتیجه‌گیری

اگر ایران می‌خواهد از تنهایی تاریخی خود در منطقه بیرون بیاید، باید درک کند که استقلال، بدون تعامل، به انزوا می‌انجامد.
در جهانی که اقتصاد، انرژی، فناوری و حتی فرهنگ، همگی درهم‌تنیده‌اند، کشوری می‌تواند قدرتمند باشد که با دیگران گفت‌وگو کند، نه آنکه در میان مرزهای ذهنی و سیاسی خود پنهان شود.
ایران می‌تواند همچنان بازیگری مهم در خاورمیانه باشد؛ اما نه با دیوار، بلکه با پل.
با امتنان
وحید فرحی دیگه سرا